×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

almase movafaghiat

× وقتی بچه بودم دلم میخواست دنیا رو عوض کنم بزرگتر که شدم گفتم دنیا بزرگ است، کشورم را تغییر میدهم. در نوجوانی گفتم کشورم خیلی بزرگ است ، شهرم را تغییر میدهم جوان که شدم گفتم که شهر خیلی بزرگ است،محله خود را تغییر میدهم. به میانسالی که رسیدم گفتم از خانواده ام شروع میکنم. در این آخر عمر میبینم که باید از خودم شروع میکردم . اگر تغییر را از خودم آغاز کرده بودم ، خانواده ام ، محله ام ، شهرم ، کشورم و بالاخره جهان را به قدر توانم تغییر میدادم. هر روز صبح در آفريقا وقتي خورشيد طلوع مي کند يک غرال شروع به دويدن ميکند و مي داند سرعتش بايد از يک شير بيشتر باشد تا کشته نشود هر روز صبح در آفريقا وقتي خورشيد طلوع مي کند يک شير شروع به دويدن مي کند و مي داند که بايد سريع تر از آن غزال بدود تا از گرسنگي نم
×

آدرس وبلاگ من

movafaghiat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/doktor moremo

از لولیدن تا پرواز کردن

از دیوار بالا می کشد کنار گل سرخی منتظر سایه بی قرار پریدن پرسه های باران ما را می برد آب حیات از دهان آسمان می چکد ویک سیب گاز زده طعمش را به ما می بخشد در بهشتی آماده اکران رمال ها گره فردا را کف دستهای نیمه باز نشانم دادند حالا شیطانی شدم از جهنم برگشته چیزی نگفته زنی چشم به راه آوازم را شنید بی کلیدی مثل شعری ساده و پیچیده که راه دنیا را نشان می دهد بی گناه ترین دوزخی ام دربهشتی منتظر تو پیدایت نمی کنم انگار لای پیراهنم پنهان شدی کمی جابجا می شوم دستانت ازگردنم آویزان می شوند خط ها کف دست های کوچک نقشه های بزرگ می کشند کتاب ها تورا دزدکی نشانم میدهند این روزهای کش آمده هم تمامی ندارند هر قدر شماره رامی گیرم به تو نمی رسد عقربه ها را کوک می کنم تا فصل آمدن آرام وبی صدا می میرم حتا پیرهنم بیاد نمی آورد چگونه از دستم داد انتظار دهان باز کرده بود ساعت رفتن زنگ می زد ومن در حسرت دو بال عقاب میان کلمات سرازیرمی شدم شمارش معکوس سه دو یک ومن جانم راپرواز دادم خندیدن را گم نکرده ام گاهی عروسک هایم قایم باشک را یادم می آورند مهم نیست خورشیدهم قهر کند نوری می شود تا راه را به مقصد برساند با آتشی که در وجودش دارد یک اتفاق ساده دریارا به رودخانه می کشاند ابرراخاطره می کند و نقشه های جهان را نقش بر آب کافی ست قصه را عوض کنیم پیله ها را رها با بال های نداشته پرواز می کنند چه حس غریبی چه امیدواری بزرگی از لولیدن تا پرواز کردن
چهارشنبه 19 دی 1386 - 8:30:44 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


پاییز بهاریست که عاشق شده است


صبر کنین‌ بِرَم‌ چوب‌ زیرِ بغلم‌ُ بیارم‌!


آخر شبی از دوریم در شعر می میری


باربارا دی آنجلیس


درس های آنتونی رابینز


از لولیدن تا پرواز کردن


اعدامِ آخرین سیگار


حسی لجوج بین من و تو نشسته است


کیم وو چونگ، بنیانگذار شرکت دوو


اما من هیچوقت به یک پشه دل ندادم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

45719 بازدید

11 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

43 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements