گاه عابران بند آبي ميشوند
و آبهاي وحشيرودخانة من
در درياچةشان جمع ميشود.
اندكي پشت آن بند ميمانم.
اندكي درنگ ميكنم،
و بعد، هرگاه لبريز شوند،
از آنها نيزميگذرم.
جاري ميشوم؛سيلاب ميشوم؛
و به راه خود ميروم؛
ولي پر شتابتر از قبل،
كه هيچ بندي
آبهاي وحشي مرا مهار نخواهد كرد.
خواهم گذشت.خواهم رفت.
از تو نيز خواهم گذشت�
گاه از فروغ آتش مسافري،
عاجزانه بخار ميشوم.
ابر ميشوم و سرمست از غرور.
آسمان را آزادانه ميپيمايم.
ديري نميپايد كه به تلنگري ميبارم.
ميبيني؟ من حتي اسير ابر هم نخواهمماند�
آبهايم مادر زمين را در آغوش ميكشند.
�مادر اين منم. بازگشتهام.
آزادتر و مشتاقتر از قبل.
مادر من باز تشنة نور خواهم شد؛
ولي اين بار تشنه تر.�
باز جاري ميشوم�ولي پرخروشتر.
صبر کنین بِرَم چوب زیرِ بغلمُ بیارم!
آخر شبی از دوریم در شعر می میری
حسی لجوج بین من و تو نشسته است
کیم وو چونگ، بنیانگذار شرکت دوو
اما من هیچوقت به یک پشه دل ندادم
45775 بازدید
56 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
77 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian